سلام دوستان


امروز يك سري از خاطرات دوران كودكي رو يادآوري كردم و برتون تو اين وبلاكم هميشه باران دات بلاگفا دات كام مي نويسم كه فكر كنم جزو خاطرات خيلي از ماها باشه و بتونه هممونو دوباره ياد دوران كودكي بندازه .



تو دبستان زنگ تفریح که تموم می شد مامورای آبخوری دیگه نمی ذاشتن… آب بخوریم
شبا بیشتر از ساعت ۱۲ تلویزیون برنامه نداشت سر ساعت ۱۲سرود ملی و پخش می کرد و قطع می شد…. سر زد از افق…مهر خاوران !
خيلي قديما هم ( شد جمهوري اسلامي به پا ... )
قبل از شروع برنامه یه مجری میومد اولش شعر می خوند بعد هم برنامه ها رو پشت سر هم اعلام می کرد…آخرشم می گفت شما رو به دیدن برنامه ی فلان دعوت می کنم..
تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان نفر وسطی باید میرفت زیر میز.
سرمونو می گرفتیم جلوی پنکه می گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآ
نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبونمونو میزدیم خوش رنگ تر میشد.